بمب نقل و انتقالاتی پرسپولیس، مهاجم نیست / این رشته سر دراز دارد
ابراهیم فتاحی – خبرنگار: نقل و انتقالات برای پرسپولیس ادامه دارد و بازارگرمی هم برای بازیکنانی که گاها یا گزینه پرسپولیس نیستند یا با زور و ترفندهای دلالها تلاش میکنند در حد فکر کردن هم که شده گزینه پرسپولیس شوند و بهاینترتیب با ارزشی بیشتر از ارزش واقعی خود، با دیگر تیمها قرارداد ببندند. بعضی هم البته گزینه هستند و البته از میان اسامی که مطرح میشود، کدامیک، چنین و چنان هستند، خیلی دقیق معلوم نیست. فعلا از پاکدل و استنلی خارجی گرفته تا شاکری که زمانی در پرسپولیس بود و رفت ترقی کند که برگردد و البته هیچگاه آنطور که میگفت نشد مطرح هستند.
پرسپولیس حداقل یک مهاجم میخواهد و شاید اگر از گذشته به چنینی روزی فکر شده بود، در کنارش یک مهاجم مستعد از لیگ یک هم باید برای این پست پر ریسک میآمد که البته موضوع اصلی این مطلب نیست.
بمب نقل و انتقالاتی، بازیگری که بازی نمیکند
با تمام این اوصاف نقل و انتقالات پرسپولیس با جذب یک مهاجم به پایان نمیرسد. پرسپولیس در نقل و انتقالات یک کار خیلی مهم دارد که این روزها از مرکز توجه هواداران و رسانهها خارجشده است. بازیگری که اگر نباشد، بازیکنان قدیم و جدید پرسپولیس بالاخره از یکجایی به بعد کارایی خود را از دست میدهند و حتی ممکن است توان انجام تمرین را نداشته باشند. بمب نقل و انتقالاتی پرسپولیس قرار نیست در زمین مسابقه حضور پیدا کند. اشتباه نکنید، قرار هم نیست روی نیمکت بنشیند.
بمب نقل و انتقالاتی پرسپولیس، همان کارگزار و اسپانسر است که باید دید قرار است بر سر رقبا فرود بیاید یا در دست خود پرسپولیس بترکد. بازیگری که میتواند معادلات را له یا علیه پرسپولیس بر هم بزند و این روزها دعوای بزرگ بر سر آن جریان دارد نه اینها که در شبکههای اجتماعی و رسانهها بر سرش بحث وجود دارد.
نمایندگانی که فقط حواسشان به پرسپولیس است
پرسپولیس تیم صنعتی نیست که از این و آنجا نقدی و غیر نقدی، حوالهای و غیر حوالهای تامین مالی شود.
نمایندگان مجلس هم اینطرفی و آنطرفی درنهایت از یک جنس و کرباس هستند. حالا میخواهد اسمشان مجلس انقلابی باشد یا اینکه این لقب را به آنها ندهند. در این حوزهای که ما صحبتش را میکنیم که اینگونه است. همه حواسشان هست که خدای ناکرده پولی از منابع عمومی به سمت تیم عموم مردم نیاید، اما چه کسی باید برود ببیند بعضی باشگاه به ریش همه میخندند و هر کاری که میخواهند انجام میدهند. در مجلس شاید برای اینکه نفر موردنظر خودشان وزیر فلان وزارتخانه بشود، اشک بریزند ولی کسی برای این ظلم و بیدادی که در فوتبال است اشک تمساح هم نمیریزد که شاید دل ما را خوش کند.
پرسپولیس باید خرج خودش را دربیاورد و البته تاریخ باشگاه پر است از قراردادهایی با کارگزارها و اسپانسرها که اشتباهاتی فاجعهبار بوده است. بمبهایی که در دست خود پرسپولیس ترکیدند یا حداقل از ترکشهای آنها بینصیب نبوده است. این درحالی است که هنوز، درست و حسابی معلوم نیست که همین قرارداد با آتیه دادهپرداز اقاله شده است یا نه؟ اجالتا که خبر رسمی و قطعی منتشر نشد. همهچیز نیمبند پیش میرود.
آقا بالاسر نخواستیم
اسپانسر و کارگزار گرفتن پرسپولیس هم در بعضی ادوار برای خودش حکایت هزار و یکشب است. کارگزارهایی که ناگهان کارفرما میشوند و پرسپولیس باید بله قربان گوی ایشان باشد. این ثمره قراردادهای بیسروتهی است که معمولا با فشار این و آن و رانتی که وجود دارد به وجود میآید. تیمهای حقوقی هم از باشگاه تا وزارت مثلا این را بررسی و تایید میکنند. کارگزارهایی که کالباسی جلو میآیند. مرحلهبهمرحله و برش به برش پیش میروند تا انتهایش.
مثلا چند سال قبل، همه دست و پای خودشان را گم کرده بودند که قرار است یک غول اقتصادی به پرسپولیس بیاید. سر آخر جناب پدر، پسرش را فرستاده بود برای تجربهاندوزی!! قرار بود پیشرو باشند ولی درنهایت فقط از آنها پیشروی دیده شد و یک شاکی جدید.
پرسپولیس با شرکتی قرارداد بست که خود شرکت یک روز بعد از قرارداد به ثبت رسیده بود! شب عید که شد یکمیلیون تومان نداشتند، هزینه سررسیدی را بدهند که خودشان سفارش داده بودند. خجالتآور بود. بعدها که سراغ یک باشگاه قدیمی دیگر رفتند و از صحنه روزگار محوش کردند. وقتی آمدند بعد از یک مدتی امرونهی به مدیران و جدل و درگیری شروع شد. حرفشان پیش نمیرفت، مدیر را عوض میکردند حتی خود مدیرعامل را. مضحکترین و بیثباتترین دوران پرسپولیس با آنها و رییس روسای وقت وزارت ورزش رقم خورد که خیلی هم ادعایشان میشد. رقم خورد. در طول یک سال شاید 6، 7 مدیرعامل آمد و رفت.
خون توی شیشه نخواستیم
از این قبیل مسایل خیلی زیاد بود. آمدن اپراتورها با آن شرکتهای ثالث و واسطه که هیچگاه دلیل وجودیشان درک نشد. اینکه 2 شرکت عاقل و بالغ چرا باید با سریش به هم چسبانده شوند و اگر یک داستانهایی در میان نیست. تازه روزگار خوش پرسپولیس همانها بودند. مثلا دوران طلایی بود به لطف پولی که به اسم ارزش افزوده بابت هیچی از هوادار گرفته میشد، هرچند هواداران آن را با علم و رغبت میدادند که البته فقط برای تیمشان خرج شود نه اینکه جاهای دیگر هزینه شود یا بساط عیاشی بعضی را فراهم آورد. در آن دوران هم در عمل هر چه به باشگاه پرداخت شد از آن درآمد بود و از تبلیغات روی پیراهن خبری نیامد که چیزی عاید باشگاه شده باشد.
یه سر و هزار سودا دارند
گذشت تا به این اواخر رسیدیم. یک سال را که به دست دست کردن بر سر قرارداد و تامین نظر آن آقازاده وزارتی و بعد عملکرد شُل و وارفته کارگزاری که خیالش راحت بود هر چه در قرارداد آمده اختیارات است و تعهدی برای پرداخت ندارد از دست دادیم. پرسپولیس دستکم هم آنجا 80 میلیارد تومان ضرر داد و شد زیان انباشته که همان کم و کسری الان گریبانش را گرفته است. آمدند قرارداد را درست کنند. دیگر آنچه از دار و ندار پرسپولیس بود را هم دادند رفت. حتی رسانه رسمی باشگاه که هم بحث امنیتی داشت و هم یکجورهایی ناموس هر تشکیلاتی بهحساب میآید. اینجا هم یکجورهایی، پرسپولیس اختیارش در خیلی از امور را سپرد به دیگران، حتی آنجاهایی که نیاز نبود. در آنسوی ماجرا هم عدهای بودند که وقتی حسابوکتابهایشان را گوش میکردی فکر میکردی یا از فضا آمدهاند یا در آن سیر و سلوک میکنند یا سرکارت گذاشتهاند ولی بعد دیدیم واقعا باور دارند آنچه را که میگویند و اصلا هم قبول نمیکردند دو کلمه حرف حساب را گوش بدهند.
سر آخر هم معلوم نبود کارفرما کیست و کارگزار کدام؟ صاحب کار کیست و پیمانکار کدام؟ در اسم پرسپولیس کارفرما بود و باید حسابوکتاب میکشید پای مالیات و بیمه که وسط میآمد همهچیز برعکس میشد. اساتید قرارداد نویسی چه طور همه اینها را امضا کرده بودند، بماند.
ایکاش یکی بیاد که روی زخم، نمک نپاشد
باید دید بعد از همه این تجربهها این بار اوضاع چه میشود. این بار قرار است قرارداد چه لعبتی باشد و در مدح آنچه داستانسراییها کنند و چند صباح بعدش چه سرها شکسته شود؟ هرچند به نظر میرسد از همین حالا سرشکستن برای اینها ناگفته این احتمال میرود که اگر کارگزاری در کار باشد باید مربوط به فضای آیتی، فناوری اطلاعات و از همه مهمتر کسب و کار دیجیتال باشد. الان دنیا، دنیای تجارتهای مبتنی بر خدمات بر بستر این حوزهها است. پول پارو میشود در همین دوران کرونا که میگویند کسب و کار سخت شده است. وقتی صدری با آن سابقه و ارتباطات متاثر از حوزه فعالیت حرفهای خود، رییس هیات مدیره میشود، انتظار میرود رویکرد به این سمتوسو باشد و شرکتهایی هم پای کار بیایند که کارشان با آنچه در قرارداد میآید، همخوانی داشته باشد. نه مانند دفعات قبل که فقط دستپاچه بودند که کنترل همهچیز را در دست بگیرند و بعد نمیدانستند با آنچه در اختیار دارند چه کنند. شرکتهایی بیایند که بدانند از کسب و کار و فروش کالا و خدمات چگونه میشود پول دربیاورند نه اینکه برای پول درآوردن نفسشان به تعداد فالوئر و مصاحبه کردن و نکردن بازیکن بند باشد. ایکاش یک بار برای همیشه هم که شد یک نفر بیاید و بهجای اینکه گیر بدهد همه حوزهها را بخواهد که هیچکس نتواند کاری کند یک گروهی بیاید همان حوزهای را دستش بگیرد که آن را میشناسد و بعد هم برود دنبال پول درآوردن برای خودش و برای پرسپولیس.
کارگزار و اسپانسر را چه کسی انتخاب میکند
البته در این بین باید دید قرار است حرف آخر را چه کسی بزند. صدری، سمیعی، هیات مدیره یا همه با هم؟ یا به عنوان مثال اینطور نباشد که یک شرکت و سازمانی از یکجایی سفارش شود و بعد پرسپولیس مجبور باشد با آن کنار بیاید. بالاخره در این سالها همهجورهاش را دیدهایم. باید دید آیا این مساله میتواند همبستگی مجموعه مدیریتی پرسپولیس را بر هم بزند؟ بالاخره اینها احتمالها و هشدارهایی است که نمیتوان نادیده گرفت بهویژه که جعفر سمیعی مدتهاست که هر از چند گاهی فیلش یاد هندوستان میکند که برود. البته ناگفته پیداست که فشار کار روی مدیران جه قدر زیاد است و شاید برای کسی برای او ادامه این ماندن عوایدی ندارد که بخواهد ادامه بدهد ولی به هر حالا مرحلهبهمرحله باید میماند تا کار نیمهتمامی انجام شود.
پاهایی روی گلوی پرسپولیس
یک زمانی، بحث بازیهای پایانی لیگ و آن رقابت سنگین بود و بعد هم لزوم بستن تیم در نقل و انتقالات و حالا این یکی تمام نشده و ماجرای کالدرون تعیین وضعیت نشده، دوباره بحث پرداختها به تیم و کادر فنی در میان است و این وسط باید برای آمدن کارگزار و اسپانسر هم سر و کله بزنی درحالیکه به آن گرا میدهند همه پایشان را روی گلوی مدیران گذاشتهاند و میتواند با طولانی کردن کار، امتیاز بگیرد و رقم را پایین بیاورد. خلاصه شرایط برای ترجیح دادن فرار بر قرار از هر جهت در پرسپولیس مهیاست. دردسرها پایانی ندارند و هر روز ماجرای تازهای پیش میآید. هنوز پرونده بدهی به مربی قبلی را نبستی باید حواست باشد این یکی به همان ماجرا ختم نشود. سرمربی الان تیم را از دست ندهی. بهویژه که حالا جدی یا شوخی هشدارش را هم داده باشد.
این وسط هیچکس هم لزوما آدم بد ماجرا نیست. یکی برای حقص و حقوقش فشار میآورد درحالیکه خیلی هم صبوری کرده و یکی هم پای مذاکره است و میخواهد امتیاز بگیرد.
همه اینها باعث میشود هر مدیری آن صبحی را آرزو کند که وقتی از خواب بیدار میشود دیگر نگران هیچیک از اینها دیگر وجود نداشته باشد مثل روز بعد از آخرین امتحان که مثل یک تولد دوباره بود.
شاید خارج از پرسپولیس همه جذابیتهای حضور در پرسپولیس را ببینند که پر بیراه نیست ولی اینکه در لفافه گفتیم هم بخشی از روی دیگر سکه است.