خداحافظی با کرانچار, مردی که به دردسرها میرسیدخداحافظ آقای جنتلمن
ابراهیم فتاحی – خبرنگار: خبر درگذشت زلاتکو کرانچار در ۶۴ سالگی، همه را شوکه کرد. یک جنتلمن واقعی که در فوتبال خودمان با او بد برخورد شد ولی همیشه، آرام و متین با مسایل روبهرو شد.
برای او در این فوتبال اتفاقهایی افتاد که برای آنها پشت پردههایی وجود داشت. او همچنین از آن دست مربیان نبود که دلالها و باندهای مافیایی فوتبال از او خوششان بیاید.
*۵ ماه و ۹ روز در پرسپولیس تا ۹ دیماه سال ۱۳۸۸
زلاتکو کرانچار زمان زیادی را در پرسپولیس سپری نکرد. ۳۰ تیرماه سال ۱۳۸۸ به پرسپولیس آمد در حالی که ایران دستخوش التهابهای انتخاباتی بود و جالب این که ۹ دیماه همان سال هم کنار رفت و جای خود را به علی دایی داد. یک تقارن جالب بین رویدادهای سیاسی و فوتبالی.
نیاز به حافظه تاریخی خیلی قوی نیست برای این که حدس بزنیم، چرا باید یک نفر مثل او میرفت تا یک نفر مانند علی دایی به عنوان چهرهای شناخته شده و مقبول دوستداران فوتبال که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، در آن مقطع وارد پر طرفدارترین تیم ایران شود. این که علی دایی چقدر روی این مسایل اشراف داشت و از آن آگاه بود یا نه، مورد قضاوت ما نیست و به حیطه این مطلب هم مربوط نمیشود.
به هر حال این تدبیری از سوی وزارت ورزش دولت احمدینژاد بود که البته در آن زمان به عنوان سازمان تربیت بدنی و در سطح معاونت فعالیت میکرد. مدیرعامل پرسپولیس هم حبیب کاشانی بود، کسی که به شخص احمدینژاد نزدیک بود.
در این بین البته جالب است که علی دایی هم چند باری با چنین تقارنهایی روبهرو شده است. یک نمونهاش هم برای زمانی بود که عهدهدار شدن مسوولیت سرمربیگری تیمملی ایران را حاصل برخورداری از بعضی ارتباطها دانسته بود و بعد خود او سرمربی تیمملی ایران شد.
*یکی از پرسپولیسهای پر دردسر
اما کرانچار در حالی به پرسپولیس آمده بود که سابقه سرمربیگری تیمملی کرواسی در جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان را در کارنامه داشت. در آن مقطه گفته میشد که وی برای مدتی به الکل معتاد شده بود ولی مقامهای باشگاه بعد از انجام بررسی اعلام کردند که او آن مشکل را پشت سر گذاشته است. او در مقطع پر حاشیه و پر دردسری به پرسپولیس آمد. زمانی که هیچ وحدت رویهای در بخش مدیریتی باشگاه وجود نداشت. از انسجام داخلی خبری نبود. وضعیت به شکلی بود که وقتی قرار میشود مدیریت باشگاه را برای دومین بار به حبیب کاشانی بسپارند از شروط او این مساله بود که خودش تصمیم گیرنده باشد و هیات مدیرهای در کار نباشد. شاید این مساله به دلیل مشاهده وضعیت موجود بود و شاید از بابت تجربه قبلی که هیات مدیره با یک ترفند، توانست جلوی تغییر افشین قطبی را بگیرد و برنامه او را بر هم بریزد.
*برانکو، با ۶ شکست و ۳ پیروزی در ۱۲ بازی میرفت
تیم پرسپولیس در آن مقطع با پرسپولیسی که با مدیرعاملی کاشانی و سرمربیگری قطبی قهرمان شده بود فاصله زیادی داشت. کاشانی برای او مهلتی تعیین میکند تا کنترل اوضاع را به دست آورد. کرانچار هم بد عمل نکرد. مساله این بود که روند رو به رشد تیم از نظر فنی مشهود بود. البته یک مشکل این بود که به بازیکنان این حس داده نمیشد که کرانچار ماندنی است و همین امر باعث عدم تمکین بعضی از آنها میشد ولی با وجود این شکل بازی پرسپولیس به شکلی بود که میشد گفت کرانچار، در حال رفع مرحله به مرحله ایرادهاست. او البته در وهله اول دفاع تیمی را هدف گرفته بود. و بعد روی فاز هجومی، زوم شد که وقت رفتنش رسید.
حبیب کاشانی بعدها رد مصاحبهای درباره دلیل برکناریاش گفته بود: «ما هفتهای یک بار با آقای کرانچار جلسه داشتیم و در این جلسات ایشان در مورد بازیکنان الفاظ و ادبیاتی را به کار میبرد که شایسته آنها نبود. به طور مثال عنوان میکرد فلان بازیکن دیوانه است، فلان بازیکن نمی فهمد و … . کرانچار و تومیسلاو نسبت به بازیکنان و بازیکنان نسبت به این دو مربی کروات ذهنیت پیدا کرده بودند. کرانچار در زمان تمرین فقط ۱۴ بازیکنی اصلی را از دیگران جدا کرده و کار آماده سازی را با آنها دنبال میکرد. ما در آن زمان ۳۱ نفر را در هر جلسه تمرین داشتیم که از این جمع فقط ۱۴ نفر مورد تایید کرانچار بودند و با او تمرین میکردند و باقی به حال خود رها شده بودند. او سبک و سیاق خود را داشت اما برای ما امکان این نبود که با چنین شرایطی کار را دنبال کنیم به همین خاطر از سرمربی تیم خواستیم در زمان تمرین از تمام بازیکنان استفاده کند.»
ناگفته پیداست که برای کرانچار شانس زیادی وجود نداشت. درحالیکه اگر همان قدر که به او فرصت داده شد به برانکو فرصت میدادیم، کارنامه برانکو با ۴ شکست، ۳ تساوی و ۳ پیروزی از ۱۲ مسابقه به پایان رسیده بود در حالی که برانکو بسیاری مشکلات کرانچار در بخش مدیریت و شیطنتها در داخل تیم را نداشت.
*حسرت برای حضور دوباره در پرسپولیس
ماجراهای کرانچار البته در خارج از پرسپولیس خیلی بیش از این بود. هر چه بود پرسپولیس برای او به قدری عزیز شده بود که بعدها بارها از علاهاش به پرسپولیس در جمعهای خصوصی گفته بود. یکی از آنها همان فینال جام حذفی بود که با سپاهان برابر پرسپولیس قرار گرفت. نگاه حسرت بار او به سکوهای ازادی که با هواداران سرخ شده بود گویای حس و حال او بود و او با حسرت دربارهاش حرف زبد. هر چند آن روز بیش از آن که سپاهان با او بنده باشد، پرسپولیس با یحیای کم تجربهتر از امروز بازنده بود، به خاطر لجبازیهایی که هیچ ضرورتی نداشت، ان هم با چه کسی؟ با مهدویکیا.
کرانچار به صورت توافقی از پرسپولیس جدا شد. او پیشنهاد رقم توافق را به خود باشگاه میسپارد و روی ۱۲۰ هزار دلار توافق میشود. ان هم در ۳ قسط و انصافا کاشانی جزو معدود مدیرانی بود که به چنین توافقی پایبند ماند و پروندهای باز نشد.
*بیش از یک میلیون و ۳۰۰ هزار دلار تخفیف به ایرانیها
کرانچار به گفته مدیران وقت پرسپولیس، ۱۲۰ هزار دلار تخفیف میدهد. رفتار بزرگ منشانه او بارها مورد اشاره مدیران وقت باشگاه قرار گرفت. او البته از قبل میدانست که ماندگار نمیشود و از قبل مذاکراتی را شروع کرده بود و از پرسپولیس به تیمملی مونتهنگرو رفته بود. او بعدها در دو مرحله نیز برای جدایی از سپاهان به گفته نزدیکانش، یک بار ۳۰۰ هزار دلار و ۶۰۰ هزار یورو تخفیف داد. وقتی هم از تیمملی المپیک ایران میرفت قید گرفتن ۱۲۰ هزار دلار را زده بود. این اعداد، به صورت تقریبی از سوی رضا چلنگر تایید میشود.
*رو در روی مافیای فوتبال
حضور او در سپاهان هرچند برای او قهرمانی جام حذفی را به همراه داشت ولی او در آنجا با اتفاقهای ناگوار زیادی روبهرو شد که بعدها هم برای وی دردسر ساز شد وقتی که برای اولین بار قرار بود سرمربی تیمملی المپیک ایران شود ولی بدخواهییها علیه او بر جای مانده از آن زمان کار دستش داد و با متهم کردن وی به مصرف بیش از حد الکل از طرف ویف این موضوع منتفی شد. در آن مقطع افرادی چون علی رغبتی و علیرضا رحیمی مدیرعامل پیشین سپاهان در مقطعی که کرانچار سرمربی آن تیم بود، نقشآفرین بودند. رغبتی در برنامه نود از شکافهای فرهنگی گفته بود و فردای آن روز در یک گفتوگوی محرمانه با کرانچار سعی در جمع کردن موضوع داشت.
حضور کرانچار در سپاهان با اتفاقهای مختلفی همراه بود. بعضی اتفاقها مثل جدا شدن بازیکنان بدون نظر وی و به بهانه این که دستیار و مترجم او یعنی مرزبان آنها را تایید کرده است یا به بن بست خوردن مذاکرات با بازیکنان مورد نظر او و محقق شدن انتقالهایی که بعضی معرف آنها بودند، شرایط را برای او سخت کرد. از قبیل همان اتفاقاتی که در پرسپولیس با آنها آشنایی دارم.
بعدها گفته شد؛ او قربانی افراد دارای نفوذ در فوتبال اصفهان و باشگاه سپاهان شد. همان چیزی که در فوتبال از آنها به عنوان باندهای مافیلایی یاد میشود که با رشد شبکهای کنترل اوضاع و حتی شما را در دست میگیرند بدون این که متوجه بشوید. باز هم گفته میشود بدگوییهای آن باعث شده بود او در مقطعی برای هدایت تیمملی المپیک، گزینش نشود.
*کاشانی این بار پای کرانچار ماند
البته در نهایت او به عنوان آخرین فعالیت مربیگری خود، سرمربی تیمملی المپیک. البته حبیب کاشانی در زمانی که مدیریت تیم المپیک به وی سپرده شد، با شناختی که از عملکرد فنی او داشت، تلاش زیادی برای حضور وی به عنوان سرمربی کرد. افراد نزدیک به کرانچار همچنان باور دارند او با تمام توانش و تا آخر پای کرانچار ایستاد. به هر حال او به عنوان کسی که چند سال قبل در پرسپولیس با وی قطع همکاری کرده بود، اشراف خوبی نسبت به قابلیت او داشت ولی به هر حال قسمت او نبود که فوتبال ایران را با کامیابی ترک کند.
به صورت کلی او کسی بود که حد اقل در فوتبال ایران هر جا رفت به دردسرهای آن مجموعه رسید و اسیر پشت پردههایی شد که به وی هیچ ارتباطی نداشت. صرفا در زمان نا مناسب در نقطه نا مناسب قرار میگرفت وهمینها اندوه ما را لز رفتنش بیشتر میکند. یک جور عذاب وجدان زیر پوستی است.
ولی همیشه آخرش همینطور است. با رفتن تمام میشود. سرنوشتی ربای همه ما و همه دست و پا زدنهای ما. برانکو دیروز بغض کرده بود. به رضا چلنگر میگوید. کرانچار رفت. کجا رفت؟ مُرد. بله آن مَرد، مُرد. کسی که به راستی جنتلمن بود. این را بارها اعضای هیات مدیرهای گفتند که با او همکلام میشدند.
انتهای پیام/