نشسته روی نیمکت، کمرش صاف نمیشد. خمیده آرنجش را روی زانو گذاشته بود تا ستونی باشد برای اینکه بیشتر خم نشود. نه به بازیکنانش نگاه میکرد و نه به زمین چمن. نگاهش را از همه اینها میدزدید. نگاهش خیره به زمین بود. بندهای کتانی را آنالیز میکرد. لبه کلاهش را پایین داده بود تا خودش باشد و خودش. با یک دستش چشمها را به سمت پیشانی، میفشرد. معلوم نبود که به کدام حادثه میاندیشد. همینطور به زمین خیره بود. به پایین.
کمی آنطرفتر یار قدیمی، روی نیمکت دستها را روی زانو گذاشته بود. خیره به دور در افکارش غوطهور بود. گردنی خمیده که گویی دنبال شانهای برای آن سر میگشت که روی خود داشت.
اشتباه نکنید. آنچه گفتیم تصویری از نیمکت تیمی مغموم و شکستخورده نیست که یک بازی بزرگ یا یک رقابت حیثیتی را واگذار کرده باشد. آنچه خواندید تصویری از نیمکت تیمی بود که کمتر از ۱۰روز قبل تمام معادلات فوتبال را بر هم زد و به فینال آسیا رفت. تصویر تیمی که رقیبان تا بن دندان مسلح را از پیش رو خود برداشته بود. تصویر تیمی که همین چندی پیش برای چهارمین بار پیاپی، با جابهجایی رکوردها، به قهرمانی رسید.
*بوی تنهایی در کوچه پرسپولیس
آنچه خواندید، تصویری از پرسپولیس دیروز بود. از پرسپولیس تنهای تنهای تنها. یاد شعر سهراب سپهری میافتم. در کوچه فصل پرسپولیس، بوی تنهایی غریبی پیچیده است. زیبایی عظیمی که تحمل دیدنش را ندارند. پرسپولیسی که بهقول یحیی، گویی یتیم است. بچه ناخلفی که گوش به حرف نمیدهد و میخواهد به رسم خود، آقایی کند. شاید مشکل همینجا باشد. پرسپولیسی که یاغی شده است. معادلات را بر هم میزند ولی زانو نمیزند. سرکشی میکند و بین بزرگان سر میکشد. مشکل که نه، دردشان همین است. درد همه آنهایی که پرسپولیس را اینگونه نمیخواهند. عاصی شدهاند از عصیانگری این این شیر بیمهار.
فقط وقتی دست و پای این شیر را در غلوزنجیر ببینند، آرام میگیرند. نه اینکه رسم روزگار باشد، نه! رسم این مردمان چنین شده است که دست به طلا میزنند. سنگ سیاه میشود.
حال و روز پرسپولیس را که ببینید، بهتر متوجه میشوید اینجا در این کشور اساطیری چه میگذرد. موفقیت در اینجا جرم نابخشودنی است، حداقل در زمانی که بدون اذن و رخصت باشد. با خودمان روراست باشیم. این پرسپولیس دیگر حوصله هرچه غیرپرسپولیسی را سر برده است. مگر میشود هر بلایی بر سرش بیاورند و هربار قویتر بازگردد. این به سخره گرفتن همه آنهایی است که از محرویت از نقلوانتقال بازیکنان تا جدایی برانکو مایه امیدواریشان بود و این پرسپولیس، امیدشان را ناامید کرد. تدبیر آنها را زیر سوال برد.
حالا این اوضاع و احوال، تاوان آن سرکشیهاست. تاوان قهرمانیهای بیاذن و رخصت. کاری هم بشود به ضرب و زور هوادار است.
*درس قدیمیهای پرسپولیس به بازیکنان جدید
پرسپولیس، دیروز بعد از استراحتی ۸روزه استارت زد. تیمی که قرار است خود را برای نه فقط برای سوپرجام و قهرمانی لیگ برتر بلکه برای قهرمانی ایران در لیگ قهرمانان آماده کند. از ابتدا هم معلوم بود که اگر همه بیایند، تمرین نصف و نیمهای خواهد داشت. باید در غیاب ۵ملیپوش، ۲خارجی و ۲مصدوم تمرین میکردند، در این میان یک قهر دستهجمعی بزرگان تیم را کم داشت. یحیی، حق را به آنها داد. مثل هر مربی دیگری که در این وضعیت و موقعیت قرار میگرفت. مثل برانکو. با وجود این با خودمان فکر کردیم که شاید یحیی هم حق داشت برای پوست انداختن تیم اقداماتش را آغاز کند.
برای تمرین دیروز از ابتدا هم معلوم بود که ۵ملیپوش نیستند. آلکثیر هم که باید تا جوش خوردن استخوانها صبر کند. ربیعخواه و انصاری هم اگر شرایطشان برای ماندن معلوم بود، دوره نقاهت را میگذراند و به هر حال نبودند. غیر از آنها، رسن ، رادو، سیدجلال حسینی، امید عالیشاه، کمال کامیابینیا و مهدی شیری هم نبودند. قدیمیهایی که درس جدیدی از راه و رسم زندگی در پرسپولیس را به بازیکنان جدید دادند.
*واکنش هواداران به بازیکنان
در این میان واکنش هواداران هم تا حدی غیرقابل پیشبینی بود. انتظار میرفت با غیبت این بزرگان موج انتقادهای تند در شبکههای اجتماعی علیه وزارت، هیاتمدیره و رسولپناه اوج بیش از پیش بگیرد.
این اتفاق هم روی داد ولی نه به این شکل که بازیکنان در امان بمان بمانند. آنچه پیشبینی نمیشد که هواداران انتقادهای تند را به سوی بازیکنان غایب هم روانه کنند اما قبل از اینکه کسی بخواهد هوادار را قضاوت کند باید ببیند که در این چند وقت به آنها چه گذشته است. فشار روی اعصاب، روح و روان هواداران در این مدت مداوم و بسیار زیاد بوده است. هر روز که از خواب بر میخیزند بدون آنکه خبر خوشی درباره مشکلات قبلی بشنوند با یک مساله ناگوار جدید روبهرو میشوند.
کاسه صبر آنها هم ظرفیتی دارد و به نظر دیگر، لبریز شده است.
بازیکن، پولش را میخواهد و کسی نمیتواند با این مخالفت کند ولی شاید زمان بدی را برای این اقدام خود انتخاب کردهاند. حرف بیشتر هواداران در فضای مجازی، همین بود. اینکه آنها تقریبا بخش اعظم دستمزد اصلی خود را دریافت کردهاند و در این شرایط حساس میتوانند برای آفرها کمی صبر کنند. از سوی دیگر، یحیی گلمحمدی مصاحبه کرد و گفت؛ مساله این است که مدتهاست باشگاه بر سر هر بزنگاه مالی درباره مطالبات برانکو صحبت کرده است و از سوی دیگر باشگاه میگوید بله صحبتش را کردیم ولی درنهایت پولی که آمد به تیم تزریق شد.
*حرفهای مجازی، دور از دنیای واقعی
دیروز قرار بود روز متفاوتی باشد اما اینطور نشد. حرفهای مجازی، برای همان دنیای مجازی بود. از سوپرمنها خبری نشد.
پرسپولیسی که بعد از ۴قهرمانی پیاپی بهعنوان جدیترین مدعی قهرمانی فصل پیش رو معرفی میشود و در بازی بزرگان فوتبال، مدعی قهرمانیآسیاست، جلوی در باشگاهش باید پر باشد از آنهایی که بخواهند با پرسپولیس به جمع بزرگان وارد شوند اما بهطرز عجیب و مشکوکی اینگونه نیست. این روزها روبهروی در باشگاه فقط میتوان صف هواداران نگرانی را دید که برای قدری آرامش، التماس روزگار را میکنند. پشت در دفتر مدیریت باشکاه باید صفی از تاجران، کتابخانهداران و سرمایهگذاران باشد اما فقط صف طلبکاران دور و نزدیک را میبینی.
گویی همه به جرم قهرمانی و فینالیست شدن با پرسپولیس قهر کرده باشند. به راستی اینجا چه خبر است.
*پرسپولیس امروز هر چه دارد، میفرستد
پرسپولیس این روزها بهشدت درگیرودار مشکلات مالی است و فریاد رسی ندارد. درد اینجاست که پرسپولیس پول دارد ولی در این مقطع از زمان به پول خود دسترسی ندارد. پولهایی که یا در تعهد دیگران است یا اینکه پرسپولیس آن را طلب دارد. از کارگزار و اسپانسرها گرفته تا سامانه پیامکی و کنفدراسیون، جاهایی هستند که پرسپولیس، نزد آنها پول و سرمایه دارد. حالا بماند که صداوسیما از کنار پرسپولیس، سود میبرد و نم هم پس نمیدهد.
پرسپولیس درحالی با این شرایط روبهرو است و هیچکس به دادش نمیرسد و این وضعیت قبل از هر چیز احتمال قهرمانی نماینده ایران در آسیا را کم میکند. این در حالی است که تاکنون هیچ تیم ایرانی موفق نشده است که عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان را برای کشور به ارمغان بیاورد. بیتفاوتی تمام نهادهایی که میتوانند کاری انجام بدهند و نمیدهند درحالی است که پرسپولیس با قهرمانی در آسیا میتواند حدود ۴میلیون و ۵۰۰هزار دلار را بعد از کسورات به کشور وارد کند.
یکشنبه وقتی فشار هواداران به اوج رسید، خبرهایی آمد که این و آن به کمک پرسپولیس میآیند ولی تا شب گذشته خبری نشد که نشد. آخرین سخن در زمان نگارش این مطلب آن بود که پرسپولیس، هر آنچه که توانسته باشد خود تهیه کند از طریق وزارت امور خارجه برای برانکو میفرستد.
*تحریمها هم در آنها ندارد اثری
این درحالی بود که خلیلزاده استقلال هم زمان خبر میداد که پول دیاباته را جور کرده و به او پرداخت کردهاند. به نظر میرسد، نبود پول در استقلال معنایی ندارد. قبل از این هم معروف بوئد که هر آنچه با پول و رانت و زور قابل حل بشد برای استقلال یک مشکل تلقی نمیشود.
یک نمونه دیگرش همان اظهارنظر نماینده مجلس بود که جلسه فورس برای استقلال در وزارت ورزش خواهند داشت، درحالیکه پرسپولیس با توجه به احتمال برخورد فیفا در وضعیت فورس ماژور قرار دارد.
*شجاع، میتواند فسخ کند؟
به این تنهایی مصائب دیگر که اضافه میشود، کار سختتر هم میشود. هوادار پرسپولیس حالا نمیداند با پسر شجاعش چه کند. آیا میرود یا میماند. آیا قرارداد خود را فسخ خواهد کرد یا همه اینها برای به دست آوردن آن چیزی است که حق خود میداند. ای کاش از میان این کشورهای عربی جنوب خلیجفارس که پولشان از پارو بالا میرود و عشق فوتبال دارند. میانه این یکی هم با ما شکر آب بود و بلای جان نمیشدند.
رسولپناه گفته بود شجاع قرارداد دارد و افزایش رقم قرارداد در این شرایط برای دستگاههای نظارتی، سوال برانگیز خواهد بود. شاید او فقط میخواهد فسخ کند که باشگاه برای عقد یک قرارداد جدید با او مذاکره کند. شاید هم بخواهد برود بیآنکه ۴۰۰هزار دلار را بدهد. اینها سوالهایی است که ذهن همه ما را مشغول کرده است ولی آیا میشود بر آفری که پرداخت آن سررسید نشده است، چنین کرد یا موضوع دیگری در میان است.
*رسن برای رضایتنامه میآید؟
دغدغه دیگر هم بشار است. باشگاه و مدیربرنامه او اعلام کردند که تعهدات باشگاه در موعد مقرر انجام شده است. باشگاه با تجربهای که از ماجرای ترابی داشت، راه را بر این موضوع بست که وی یکطرفه فسخ کند. حالا او باید به تهران بیاید. باشگاه هم دیروز به او اعلام کرد که غیبت دارد و باید سریعتر برگردد ولی گفته میشود بشار شاید برای ماندن بازنگردد. گویا یک پیشنهاد یک میلیون و ۲۰۰هزار دلاری دارد و میخواهد با پرسپولیس برای دریافت رضایتنامه مذاکره کند. البته این درحالی است که وی برای نیم فصل بند فسخ دارد، پس اینطور هم نیست که باشگاه بخواهد بدون سنجیدن جوانب امر، پاسخ منفی بدهد.