در این قاعده، فرقی نمیکند قهرمان شده باشی یا نه. باید بگذاری و بگذری. باید هر یک از این ۲ که نصیبت شد، در همان گذشته بگذاری و به استقبال آینده بروی. فقط حال خوب و افتخارش میماند یا تجربهای که کسب کردهای. همین و تمام.
قهرمان جام جهانی هم بشوی از روز بعدش در زمین فوتبال یک تیمی هستی مثل همه تیمهای دیگر، حالا هرقدر هم که از روی سکوها یا در رسانهها و مردم متفاوت به نظر برسی. اگر در این گذشته، اسیر بشوی، قطعا آینده را از دست خواهی داد. درباره این اصل میتوان ساعتها سخن راند و قلمفرسایی کرد. فلاسفه به آن پرداختهاند. سیاستمداران بارها و بارها به آن پرداختهاند و همه اینها میشود جملهای که مربیان بسیار به کار میبرند. آنقدر بهکاررفته است که شاید اصلا به عمق آن توجه نشود و یک حرف دم دستی به نظر برسد ولی این هم برای خودش حرفی است که گذشته باید رها کنی در حالی که قرار است از بعضی پیامدهای آن برای ساختن آینده بهره ببری.
در خبرهای دیروز آمده بود که یحیی گلمحمدی از بازیکنان خودخواسته است که فینال آسیا را فراموش کنند و به بازیهای پیش رو توجه داشته باشند. همانطور که گفتیم این سخن از آن دسته موارد است که نزد مربیان، کاربرد زیادی دارد. نکته این است که انجام چنین امری به همین سادگیها نیست. اصلا بهقدری سخت است که گاهی گوینده خود از عمل به آن بازمیماند. صحبت از اندوه است و پیچیدگیهای روح انسان. اینطور نیست که با خودت بگویی، آن اتفاق تمام شد و بوم(!) همهچیزتمام شود. همزمان لازم دارد تا آن زخم را ترمیم کند و هم مهارت میخواهد تا این زمان کم شود. در یک تیم فوتبال باید به بازیکن کمک کنی که بتواند نقطهای بگذارد و برود سر خط. بیشترین کمک را هم باید همین مربی به او بکند در شرایطی که تا روزها و هفتههای بعد همه چه از تلویزیون و رسانهها تا شبکههای اجتماعی و محافل خودمانی دربارهاش صحبت و تحلیل و کارشناسی میشود.
*یحیی هم باید فینال را دور بیندازد
اول شرط همه اینها آن است که خود یحیی هم فینال را دور بیندازد. از افتخار رسیدن به آن تا از دست دادن پیروزی در آن را باید کنار بگذارد. باید از محاکمه این و آن و شاید خودش در خفا، دست بردارد. باید رسیدن به فینال و حوادث بعد از آن را فراموش کند. اگر اشتباه و نقص و مشکلی بوده که از تکرارش در آینده بیمناک است باید آن را در قالب همان نگاه به آینده باشد. گلایهها نیز همینطور و البته بازخواستها. میخواهد از هیات مدیره باشد یا سازمان لیگ. شاید برای بسیاری از ما درک تفاوت این دو حالت سخت باشد اما فرق آن در نگاه به گذشته و حال است.
اکنون چه ثمری دارد که درباره چرایی جدایی شجاع خلیلزاده سخن بگوییم. امروز اگر حرفی هست باید درباره تکرار نشدن این مساله و پر شدن جای خالی او و بشار باشد. فایدهای ندارد که درباره کارایی اقدامهای حقوقی برای آلکثیر سخن بگوییم ولی باید درباره نیاز باشگاه و تیم به بخش حقوقی قدرتمند برای حفاظت از منافع و حقوق باشگاه و تیم حرف زد. همانطور که ثمری ندارد که درباره تعویض دیرهنگام یا نقش نبودن کمال در دریافت گلها حرف بزنیم. همه اینها باید بهعنوان یک تجربه بمانند. جای طرح آنها در مباحث کارشناسی است خود تیم و باشگاه باید از اینها عبور کنند. باید فراموش کردن گذشته را عملی هم به بازیکنان نشان داد.
پرسپولیس از همین دیروز، دیگر فینالیست آسیا نبود، نیست. مدافع عنوان قهرمانی است و تیمی که میخواهد در ۲۰۲۱ یا ۲۰۲۲ به قهرمانی آسیا برسد. واقعا اگر کسی مرد این میدان نباشد باید از همین حالا از این قطار پیاده شود. فرقی نمیکند که چه جایگاهی هم دارد، عضو هیات مدیره است، باشگاه و تیم یا هوادار.
*ماجراهای مشکوک شب ماقبل آخر
و اما همزمان که پرسپولیس باید از این گذشته بگذرد یک جاهای دیگری جای پرداختن به این گذشته است. مثلا در همینجا باید به بازی انجام نشده با ذوبآهن پرداخت. مسابقهای که لغو عجیب، بیدلیل و دیرهنگام آن نهتنها ضربه فنی بدی برای پرسپولیس بود که یک شوک روحی و روانی هم بود. به تیم حس بدی را منتقل کرد. پرسپولیس بابت این اتفاق فقط از نظر فنی آسیب ندید. تیم از نظر روانی و ذهنی هم افت کرد.
شاید تحت این فشارها، یک توضیحاتی هم در توجیه این اقدام و از سر بازکردن پرسپولیس و خبرنگاران و هواداران داده شود ولی باید معلوم شود دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ این مساله اهمیت پیداکرده است از این جهت که رسول کربکندی از ذوبآهن رسما افشا کرد که آنها هم خواهان بازی بودند و شرایط بهمراتب بهتری نسبت به بازی با پدیده شهر خودرو داشتهاند. از آنطرف فتحا… زاده میگوید که اگر پرسپولیس قهرمان شده بود ۴۰ میلیون نفر برای جشن به خیابانها میریختند. حالا بگذاریم که این حرف برای خودش یک اعترافی است. نکته اینجاست که او کنایه به چه مسالهای میزند؟ آیا او جایی چیزی درباره نگرانی از بیرون ریختن میلیونها نفر برای جشن و سرور شنیده است. اینها کدهایی نیستند که وقتی کنار هم قرار میگیرند قابل چشمپوشی باشند. موضوع به اینجا ختم نمیشود. بعد از حضور سلطانیفر در اردوی پرسپولیس چه اتفاقی روی داد؟ تا قبل از این حضور همه چیز طبق برنامه پیش میرفت. بعد از این حضور ناگهان همه چیز علیه برنامههای پرسپولیس شد. آیا ارتباطی بین این مسایل وجود دارد یا فقط با یک توالی وقایع روبرو هستیم.
ماجرای لشکرکشی یکباره سیاسیون چه بود؟ چرا ناگهان پرسپولیسی که بهاندازه یک طفل سرراهی موردتوجه نبود، اینقدر عزیز شد؟ حالا آقایان کجا هستند؟ برای حل مشکلی از مشکلات پا پیش میگذارند. از رییس مجلس گرفته که این روزها هر جا برد خبری داشته باشد حضور دارد تا رییس دولت که هر جا گفت هوای کاری را دارد، کارها یک جور دیگر شد؟
ماجرای لغو بازی با ذوبآهن بهعنوان پاشنه آشیل برنامه آمادهسازی پرسپولیس واقعا چه بود؟
ماجرای شب ماقبل آخر

پیروزی نیوز - زندگی ادامه دارد. یکی از درسهای فوتبال بعد از هر شکست، ناکامی یا پیروزی و قهرمانی این است. زمان متوقف نمیشود. فریز نمیشود. رو به جلو میرود. تو متوقف بشوی، نتیجهاش غیر از شکست نخواهد بود. رو به آینده حرکت کنی، بستگی به خودت دارد که چه شود.
مطالب مشابه
درباره نویسنده
sahar darabpour مشاهده تمام مطالب